سوال – امر به معروف و نهی از منکر در خانواده تا چه حدی باید پیش برود ؟
پاسخ – فرض کنیم کسی به خانمش می گوید که نماز بخوان و خانم می گوید که من نمی خوانم یا به بچه ام گفتم که نماز بخوان احترام کرد ولی نماز نخواند ، در این جور موارد ما می توانیم از اهرم های دیگری استفاده کنیم . گاهی اهرم تشویق ، تنبیه یا همسالان . مثلا برویم روی دوستانش کار کنیم . می بینم من به او امر کردم و نماز نخواند ، خوب ببینم آیا می توانم از طریق همسالانش وارد بشوم . ممکن است از طریق تشویق یعنی هدیه ای برایش بخرم یا از طریق بی مهری کردن . مثلا دختری نماز نمی خواند و پدر از طریق بی مهری کردن به او می فهماند که نمازش را بخواند . رگ خوابها متفاوت است . باید آنرا پیدا کنیم . کتاب پرسمان نماز از پژوهش های صدا و سیما است . 75 پرسش در مورد نماز می باشد . در این کتاب نوشته که چطور می توان جوانان را به نماز جذب کرد . در مدارس با فرهنگ سازی نماز و تبیین آثار نماز می توان این کار را کرد . من به مدیران توصیه می کنم که سالی یک روز نشست نماز داشته باشید . چند تا مقاله و یک مسابقه در مورد نمازخوانی داشته باشند . درست است که اینها نماد ظاهری است ولی یک موج ایجاد می کند ، وقتی موج ایجاد کند فرهنگ سازی می کند. نماز خانه تمیز و معطر داشته باشند و حتی پذیرایی های خوبی در میان نماز داشته باشند . اینها باعث جذب به نماز می شود . اصل دیگر اصل عدم تکلف است . تکلف یعنی چه ؟ ما یک تکلیف و یک تکلف داریم . نماز تکلیف است . اگر انسان نماز نخواند راحت تر است یا روز ه تکلیف است و در روز چندین ساعت چیزی نخوردن سخت است .این تکالیف غیر ممکن نیست ، زحمت دارد ولی در رشد و تعالی انسان اثر دارد . مثل محصلی که می خواهد درس بخواند تکلیف دارد . کسی که می خواهد آزمون رانندگی بدهد برایش زحمت دارد ولی نتیجه اش خوب است . تکلیف از نظر دین خوب است . ما می گوییم که بچه مان به تکلیف رسید یعنی آماده شد برای اجرای احکام دین . تکلف یعنی خود را به مشقت انداختن ، تصنع ، ریا ، ظاهر سازی . پیامبر می فرمود : ما از متکلفین نیستیم . روایت داریم : پیامبران و انسانهای خوب در زندگی شان تکلف ندارند . تکلف یعنی انسان آن چیزی که نیست جلوه کند . مثلا یک انسان بی سواد بخواهد با سواد جلوه کند ، یک فردی که هیچ اطلاعاتی از پزشکی ندارد بخواهد نظریه ی پزشکی بدهد .و تکلف یعنی چیزی که انسان ندارد به زور ، تصنع و ریا می خواهد خودش را جلوه آن جور جلوه بدهد . اصل این است که انسان در زندگی تکلف به خرج ندهد . و سعی کند آن چیزی که هست جلوه کند . مثلا الان ما میهمانی داریم . درآمد صاحبخانه مشخص است . اگر صاحبخانه خودش را به تکلف انداخت و خرج زیادی کرد و میهمانی سنگینی گرفت ، بعدا باید قسط این را بدهد و دیگر نمی تواند این میهمانی را تکرار کند . مثلا یک خانواده با درآمدشان می توانند یک جهیزیه ساده تهیه کنند ، حالا اگر با قرض و زحمت جهیزیه ای تهیه کرد که خودش را به زور به یک سطح بالاتری برساند ، این تکلف می شود . پس اصل عدم تکلف می گوید همان چیزی که هستی باش . اگر بخواهد تصنع به خرج بدهد و ریاکاری بکند این تکلف است . این نفاق است . تکلف در مسائل علمی هم هست . فردی چیزی بلد نیست خودش را طوری جلوه بدهد که بلد است . حاج شیخ عباس قمی صاحب کتاب مفاتیح ، کتابی بنام سفینةالبحار دارد که البته کتاب روایی و تخصصی است . ایشان در اول کتاب می گوید که کسی بعنوان سخنران و عالم در جایی نشسته بود و فردی معنی کلمه ای سخت را پرسید و او گفت که نمی دانم و خودش گفت که پیامبر گفته خودتان را به تکلف نیندازید و در جایی که نمی دانید در آنجا ننشینید . حضرت علی (ع) فرمود : هر کس هر سوالی دارد از من بپرسد ، من جواب می دهم . البته هر کس جزء من این حرف را بزند گیر می افتد و همین طور هم شد و هر کس که این حرف را زد گیر افتاد . تکلف در قدرت ، کسی از مدیریتی برنمی آید و آنرا قبول کند . آن کار را خراب می کند و آبرویش می رود . تکلف در تعاملات خانوادگی ، پدر استعداد بچه اش را می بیند و می داند که این بچه استعداد یک مدرسه ی عادی را دارد ولی پدر با زحمت و زوری و با کلاس های پشت سر هم می خواهد او را دانش آموز مدرسه ی تیزهوشان قرار بدهد . یا می خواهد بچه را در رشته ی بالاتر از استعدادش بگنجاند . این اصل دقیق و قاب لتوجهی است . امام رضا (ع) می فرمود : ما برای میهمان خودمان را به تکلف نمی اندازیم . امام حسن مجتبی (ع) از جایی رد می شدند و دو پسر نوجوان به امام گفتند که می شود پیش ما غذا بخوری و امام قبول کردند . بعضی ها برای خودشان کلاس می گذارند و می گویند که من حتما باید دعوت رسمی بشوم . پیامبر فرمود که من چند ویژگی دارم که می خواهم بعد از سنت بشود . یکی اینکه با فقرا غذا می خورم ، یکی اینکه روی خاک می نشینم ، یکی اینکه به بچه ها سلام می کنم . افراد متکلف نمی توانند خودشان را راحت وفق بدهند . گاهی بعضی ها می گویند که اگر فلانی منزل ما آمد مبل ما باید مطابق مبل آنها باشد یا ماشین ما باید مطابق ماشین آنها باشد یا لباسی من در میهمانی قبلی پوشیدم الان نباید بپوشم . اینها تکلف است . چه اشکالی دارد که در این میهمانی این لباس را پوشیدی در میهمانی بعدی هم بپوشی ؟ در عزا هم طرف سعی می کند که طوری جلوه بدهد که آبروی پدرش نرود . اصل عدم تکلف خیلی مهم است . اصل بعدی اصل تکریم است . تکریم یعنی بزرگداشت و احترام همدیگر را داشتن . می گویند که حرمت امامزاده را باید متولی نگه دارد . حرمت خانم را باید آقا نگه دارد ، حرمت آقا را خانم باید نگه دارد ، حرمت بچه ها را باید پدر و مادر نگه دارند . ما یک کرامت ذاتی داریم که خدا به همه داده است . و کرمنا بنی آدم . خدا به همه عقل فهم شعور وجدان داده است ، اینها کرامت است . یک کرامت هم داریم که اکتسابی است . یعنی اگر ما آن را بخواهیم باید بدست بیاوریم . ان اکرمکم عندالله اتقکم . کرامت صفت خداست . اقرا و ربک الاکرم . روایت داریم که مومن اختیار ندارد که خودش را خوار کند . چرا گفته اند که در موضع تهمت نروید ؟ چرا گفته اند که مکان هایی نروید که برای شما حرف در می آورند ؟ ما باید در خانواده خودمان اصل تکریم را رعایت کنیم . ما باید با همسر و فرزندان طوری برخورد کنیم که آنها را تحقیر نکنیم . امام باقر (ع) فرمود : اگر بچه ها در صف اول نماز آمدند ، آنها را به صف های عقب نفرستید بلکه بین آنها فاصله بیندازید تا نماز درست بشود . حالا اگر شما به بچه بگویید که برو عقب بایست ، این برای بچه زدگی ایجاد می کند . پیامبر دید که عده ای بچه دارند با خاک بازی می کنند ، بعضی از اصحاب گفتند که این کار را نکنید ، چرا خاک بازی می کنید ؟ پیامبر فرمود : خاک بهار بچه است بگذارید بازی کنید . من در خارج از ایران به یک مهد کودکی رفتم . دیدم که یک کامیون خاک تمیز به آنجا آوردند . بچه ها هم با سطل آنها را می آوردند و خوشحال بودند . خوب حالا بچه را در زیرزمین محدود بکنی و آموزش قرآن بدهی ، این چقدر با قبلی فرق دارد . روایت داریم که کسی که با بچه برخورد می کند باید اخلاق بچه را داشته باشد . وقتی پیامبر به دیدن اصحاب در قبایل می رفت اول به بچه هایشان سلام می کرد و دست سر بچه ها می کشید .اصل تکریم به این معناست که ما خودمان را تحقیر نکنیم . بعضی خانم ها در پیش مردم شوهرش را حسابی تکریم و تجلیل می کند ولی در خانه او را تحقیر می کند . این کار باعث می شود که یک موقع این کار را در جلوی مردم هم انجام بدهند و دیگر اینکه این تضاد است . دیگر اینکه این تصنع است